جــالــبــانــه ها از نظر من

هر چیزی که جالب و مفید باشه رو میذارم اینجا

هر چیزی که جالب و مفید باشه رو میذارم اینجا

من تو این وبلاگ چیزایی که بنظرم جالب بودن رو، از نوشته ها و داستان های کوتاه تا نرم افزار و اهنگ میزاشتم. از این به بعد این وبلاگ کمتر آپدیت خواهد شد و مطالب جدید در وبلاگ RealFriend.blogfa.com منتشر خواهد. منتظر حضور گرمتون تو وبلاگ هستیم.ممنون

یادگیری زبان انگلیسی بخش 2

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۵ ق.ظ

رضا محمودی : امیدوارم از آموزشی که قرار دادم اگه اشکالی  داشت به بزرگواریتون ببخشیید و بتونم رفته رفته بهترش کنم. من همینجا یه نکته ای رو ذکر کنم ممکنه هر ۵ درسی که ترجمه میکنیم با هم یه بار ازشون امتحان بگیریم. اوه باز گفت امتحان یاد دانشگاه و مدرسه و غیره افتادم نه نترسید این امتحان چیزی نیست که نمره داشته باشه فقط میخوایم بدونیم این چند درسی که ترجمه کردیم چقدر لغت یادگرفتیم و همیطور درک مطلب و ترجممون در چه حدی شده. می دونم بعضیا شاید بگن که زود هستش چند روزی رو بگذره و بعد ادامه بده منم بهشون همینجا میگم که فقط قصدم یادگیری و مرور معانی لغتها و موارد دیگه هستش .

لغات

Lady: خانم

Followed: به دنبال

Pocket: جیب

Clerk: منشی

give me all the money: همه پول را به من بدهید

gun: تفنگ

Stupid: احمق

Leave: – ترک کردن – رها نکن مرخصی

steal it : سرقت

Never : هرگز

Woman: زن

seconds : ثانیه

drove: رمه

Without: بدون

Any: هیچی

Shopping: خریدن

Last: آخر

Tuesday: سه شنبه

she came: او آمد

Saw: دید

Door: در

she looked: او نگاه کرد

keys: کلید

Lock: قفل

متن

An old lady went out shopping last Tuesday. She came to a bank and saw a car near the door. A man got out of it and went into the bank. She looked into the car. The keys were in the lock.The old lady took the keys and followed the man into the bank

‘The man took a gun out of his pocket and said to the clerk, ‘Give me all the money

But the old lady did not see this. She went to the man, put the keys in his hand and said, ‘Young man, you’re stupid! Never leave your keys in your car

‘someone’s going to steal it’

The man looked at the old woman for a few seconds. Then he looked at the clerk-and then he took his keys, ran out of the bank, got into his car and drove away quickly, without any money

سه شنبه ی گذشته یک خانم مُسن برای خرید بیرون رفت. او به طرف بانک آمد و یک ماشین را نزدیک در [بانک] دید. یک مرد از آن [ماشین] بیرون آمد و داخل بانک رفت. او [خانم مسن] داخل ماشین را نگاه کرد. کلیدها داخل قفل بودند. خانم مسن کلیدها را برداشت و دنبال مرد داخل بانک رفت.

مرد یک تفنگ (اسلحه) از جیبش بیرون آورد و به منشی بانک گفت: «تمام پول ها را به من بده!»

اما خانم مسن این را ندید. او به طرف مرد رفت، کلیدها را در دستش گذاشت و گفت: «مرد جوان، تو احمقی! هرگز کلیدهایت را داخل ماشین نگذار(رها نکن)، کسی آن را خواهد دزدید!»

مرد برای لحظاتی به خانم مسن نگاه کرد، سپس به منشی نگاه کرد و بعد کلیدهایش را برداشت و به بیرون بانک دوید، سوار ماشین شد و بدون هیچ پولی سریع فرار کرد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۱
بهمن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی