شعر دو کاج
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۲۸ ق.ظ
در کنار خطوط سیم پیام * خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران * آن دو را چون دو دوست میدیدند
یکی از روز های سرد پاییزی * زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید * خم شدو روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا * خوب درحال من تامل کن
ریشه هایم زخاک بیرون است * چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی * مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار * من کجا طاقت تورا دارم
بینوا راسپس تکانی داد * یار بی رحم و بی مروت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد * برزمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آن روز * انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی * تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم * راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز * با تبر تکه تکه بشکستند
۹۲/۰۶/۱۶