یه نفر خوابش میاد و واسه خواب جا نداره، یه نفر یک لقمه نون برای فردا
نداره ... یه نفر نشسته و اسکناسهاشو میشماره، می خواد امتحان کنه که
تا داره یا نداره ... یکی از بس که بزرگه خونشون گم میشه توش، اون یکی
اطاقشون واسه همه جا نداره ... یکی از
واحدهای بالای برجشون میگه، یکی اما
خونشون اطاق بالا نداره ... کاش یه روزی بشه
که دیگه نشه جمله ای ساخت، با نمی خوام
با نمیشه با نشد با نداره.
ادامه شعر در ادامه مطلب