جــالــبــانــه ها از نظر من

هر چیزی که جالب و مفید باشه رو میذارم اینجا

هر چیزی که جالب و مفید باشه رو میذارم اینجا

من تو این وبلاگ چیزایی که بنظرم جالب بودن رو، از نوشته ها و داستان های کوتاه تا نرم افزار و اهنگ میزاشتم. از این به بعد این وبلاگ کمتر آپدیت خواهد شد و مطالب جدید در وبلاگ RealFriend.blogfa.com منتشر خواهد. منتظر حضور گرمتون تو وبلاگ هستیم.ممنون

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انگلیسی» ثبت شده است

در ای‌میل‌های انگلیسی، من همیشه متن ای‌میل را با معرفی خودم و ذکر شغل و محل کارم شروع می‌کنم. البته منظورم از معرفی، زندگی‌نامه نیست؛ بلکه معرفی خودم در یک جمله کوتاه است. به عنوان مثال، ای‌میل را با جمله‌ای مثل

My name is Vahid Damanafshan, an instructor of mathematics at Kermanshah University of Technology, Kermanshah, Iran

شروع می‌کنم. حس می‌کنم با معرفی خودم در ابتدای ای‌میل، حس خوبی در گیرنده ای‌میل ایجاد می‌شود و گیرنده، بیشتر به خواندن بقیه متن ای‌میل، ترغیب می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۴۸
بهمن


1. all the same
فرق نداشتن/نکردن

If it's all the same to you, let's go by bus.
اگه برات فرق نمیکنه، بیا با اتوبوس بریم

2. be about to do something
معادل عبارت: نزدیک بود که...

I was about to have an accident last night.
دیشب نزدیک بود تصادف کنم

3. sort of (something)
تا اندازه ای/ تقریبا

Did you finish your homework?
Sort of, but not really.
تکلیفتو انجام دادی؟
تقریبا، نه همشو

4. feel like doing something
حوصله /حس انجام کاری رو داشتن

I don't feel like studying. I'd rather watch TV.
حوصله درس خوندن ندارم. ترجیح میدم تلوزیون ببینم

5. get rid of something or someone
از شر کسی یا چیزی خلاص شدن

Finally, he got rid of his old useless car.
بلاخره از شر اون ماشین قدیمی و به درد نخورش خلاص شد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۲ ، ۰۳:۵۴
بهمن